یادگیری مبتنی بر مشکل Problem Based Learning
یک متد یادگیری وبه عبارتی فرآیند کسب دانش بر اساس تشخیص یک نیاز یادگیری است.
چگونگی کنش و واکنش
معلم نسبت به شاگردان :
معلم نقش راهنما را در
فرآیند تدریس بازی می کند. روش کسب اطلاعات را به شاگردان می آموزد. در این الگو
علاقه و رغبت و توانایی همواره مورد توجه است و محتوی آموزشی از پیش تعیین شده
نیست. در آموزش از انگیزه های درونی استفاده می شود. شاگردان دائماً با معلم و با یکدیگر در ارتباطند.
روابط
میان گروهی:
در این الگو، همه شاگردان
با معلم در ارتباطند. ارتباط دو جانبه است: گاهی به صورت فردی و گاهی به صورت جمعی
نقش معلم، نقش مشاور و راهنماست. ارتباط اعضای کلاس براساس احترام و محبت متقابل
است.
منابع و
موقعیت:
عواملی چون معلم، کتاب
درسی، کتابخانه، فیلم، موزه و ... می توانند منبع دریافت اطلاعات باشند. فعالیتهای
آموزشی منحصر به کلاس درس نیست.
مراحل اجرا :
الف) طرح مسأله یا
بازنمایی مشکل: مسأله را از راههای مختلف می توان در ذهن شاگردان ایجاد کرد. قبل
از طرح مسأله باید به خصوصیات فراگیران نظیر سن، میزان تحصیلات، رشد ذهنی و عاطفی،
ویژگیهای فرهنگی، شرایط اجتماعی و اقتصادی و ... توجه کرد.
ب) جمع آوری اطلاعات: منابع
گردآوری اطلاعات باید از نظر علمی معتبر باشند و اطلاعات جمع آوری شده باید با
توجه به معیارهای صحیح وعلمی طبقه بندی شوند.
ج) ساختن فرضیه، منظور از
فرضیه سازی، پیش بینی راه حلهای احتمالی و حدسی برای حل مسأله است. شاگرد برای
ساختن فرضیه ناگزیر است به تفکر بپردازد و برای حل مسأله چندین راه را برمی گزیند.
د)آزمایش فرضیه: فرضیه،
حدسی است که براساس اطلاعات پیشین و شواهد موجود، در برخورد با دنیای خارج، در ذهن
شاگرد شکل می گیرد.
ه) نتیجه گیری، تعمیم و
کاربرد: فرآیند حل مسأله، باید به نتیجه منتهی شود. بدون نتیجه گیری مسأله حل
نخواهد شد.
محاسن و محدودیتها:
در این الگو، شاگرد فعال است، احساس مسئولیت بیشتری می کند، هنگام موفقیت یا شکست، خود را مسئول می داند نه معلم را، رشد شاگرد هدف اصلی است. روح پژوهش و انتقادگری را پرورش می دهد و شاگرد فردی خلاق و نوآور خواهد بود.
در مورد محدودیتها می توان به: این الگو به معلمان قوی و باتجربه و پژوهشگر نیاز دارد. امکانات فراوانی را می طلبد. تعداد شاگردان در هر کلاس محدود است و بطورکلی تعداد شاگردان، در هر کلاس نباید از 20 نفر تجاوز کند
گر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان
جستجو نمی کردیم
اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم
اگر خواب حقیقت داشت
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزش ترین کالا یود
اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت
احترام متقابل
منطق تعلیم و تربیت اسلام بر این
مبنا است که هر فردى که فاقد نوعى از کمالات است باید به افرادى که واجد همان نوع
از کمالات هستند در جهت کسب آن کمالات احترام گذارده و یا احیانا از آنها اطاعت
کنند و براى آنکه همه افراد مورد احترام یکدیگر باشند به همه آنها دستور مى دهد که
در محیط اسلامى با احترام به یکدیگر احترام متقابل را به همدیگر جلب نمایند و آنچه
در میان آنها مبادله مى شود و آنها را زیر پوشش خود قرار مى دهد همان احترام و ارج
نهادن به شخصیت افراد باشد .
احترام مردم به بکدیگر در منطق
اسلام باید از انگیزه الهى بر خوردار باشد و نباید ارج نهادن مردم به یکدیگر از
ترس یا طمع و امثال آنها مایه گیرد چون اگر انگیزه احترام به یکدیگر ترس و یا
آزمندیهاى دنیوى باشد شخصیت آنها دچار فرومایگى و ابتذال گشته و آن جامعه به
استبداد و زور گوئى ترس مداران و زور گویان و ثروتمندان بارور مى گردد . اگر در
جامعهاى احترام الهام یافته از ترس و طمع و آزمندى به جاه و مال حکومت کند باید
چنین احترامى را ذلت و خوارى و فرو مایگى و تملق نامید . اینگونه احترامها نه تنها
احترامى را از طرف مقابل جلب نمى کند بلکه طرف را وا مى دارد که چنگ و دندان ترس و
بیم و عوامل طمع زاى خود را تیز تر کرده تا براى کوباندن و تحقیر ودر هم شکستن
شخصیت طرف و زور گوئى به او داراى کارائى بیشتر و فزونترى گردد .
شایسته است که یک مسلمان در مقام گفتار با دیگران سخنان نیک و سنجیده بگوید و با زبانى خوش آنان را مورد خطاب قرار دهد ، قرآن کریم مى فرماید:
قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً با مردم به خوبى سخن گویید.
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که : بزرگ نمىدارد عزّت و حرمت مسلمانان را مگر کسى که عظیم کرده باشد خداى تعالى عزّت او را بر مسلمانان
پس هر که از براى خدا ، عزّت و حرمت مؤمنان و مسلمانان بجا مى آرد و تعظیم ایشان محض از براى خدا مىکند ، حضرت خداوند عالم نیز او را در نظرهاى مردم عزیز و محترم مىدارد ، و هر که مبالغه در احترام الهى و رسول او بیشتر مىکند ، البتّه احترام و عزّت مؤمنان را نیز بیشتر مى کند ، و هر که در پى استخفاف مؤمنان است و ایشان را به نظر حقارت نظر مى کند و مرتبه ایشان را سهل مىگیرد و رخنه در احترام ایشان مىکند ، به تحقیق که استخفاف انبیا کرده است و پرده حرمت انبیا را دریده است .