بخشش

چگونه می توان بخشید؟

اغلب آدم ها معتقدند، بخشیدن تنها راه پشت سر گذاشتن مشکلات و فراموش کردن آسیب هایی است که دیده ایم اما با تمام این اوصاف، گاهی شرایطی پیش روی مان قرار می گیرد که نمی توانیم به سادگی به این گزینه فکر کنیم. بعضی وقت ها آنقدر آسیب می بینیم که دوست نداریم چیزی را فراموش کنیم، دوست نداریم با بخشیدن، زخمی که خورده ایم را نادیده بگیریم. شاید به همین دلیل است که روان شناسان می گویند خشم قوی ترین سلاح کسانی است که خود را قربانی می بینند؛ برای آن ها خشم و میل به ویران کردن طرف مقابل، تنها انگیزه کنار آمدن با مشکلاتی است که قرار است یک عمر در کنارشان زندگی کنند. اما با وجود این خشم شیرین، چرا باز هم دوست داریم ببخشیم، بگذریم و فراموش کنیم؟ چه قربانی یک خیانت زناشویی باشیم، چه قربانی یک تصادف خیابانی که زندگی و توانایی های مان را زیر و رو می کند و چه کسی باشیم که چندین سال به انتظار انتقامی شیرین می نشیند اما می بخشد...

از دیدگاه روان شناسی نکته هایی را پیشنهاد می کنیم که به شما کمک می کند در موقعیت های دشوار، آسان تر ببخشید یا بخشیده شوید:

به اتفاقی که افتاده فکر کنید

اشتباهاتی که کرده و آزارهایی که به شما رسانده را به یاد بیاورید. سعی نکنید آن ها را در یک گوشه از ذهن تان بایگانی کنید و با این توجیه که به آن ها فکر نمی کنید، گمان کنید که فراموش شده اند. به جای این اشتباه، تک تک آن موضوعات را به یاد بیاورید. اشکالی ندارد اگر در این شرایط احساس کنید که آسیب دیده اید، مورد بی عدالتی قرار گرفته اید یا حتی این که از ته دل احساس رنجیدگی کنید. شما تا به طور واقعی با این احساسات روبه رو نشوید نمی توانید او را ببخشید. ممکن است احساسات متناقضی را تجربه کنید. خشم، نفرت، بی پناهی یا بسیاری از احساسات دیگر که پیش از این سراغ تان نیامده بودند. مانع شان نشوید، از آن ها فرار نکنید و از این که انبوهی از احساسات منفی در شما ریشه دوانده اند خجالت نکشید. این اتفاق ممکن است مدت ها طول بکشد پس به ذهن تان فرصت دهید که کمی با آن ها کلنجار برود و در مدتی طبیعی از پس مهار کردن شان بر بیاید.

از حس تان خجالت نکشید

احساسات نهفته تان را بیرون بکشید. ممکن است به خاطر بیش از حد تلخ بودن این ماجرا احساسات تان به راحتی در دسترس تان قرار نداشته باشند. پس با این خیال که همه چیز را فراموش کرده اید از تلاش کردن دست برندارید. سعی کنید هر چه در ذهن تان هست را بیرون بکشید. یک قلم و کاغذ بردارید و تا زمانی که میل به نوشتن دارید بنویسید. با دوستی در مورد آنچه درون تان می گذرد صحبت کنید و اگر فکر می کنید تمایل به صحبت کردن با اطرافیان ندارید سراغ یک مشاور بروید؛ او کسی است که به راحتی می توانید به او اعتماد کنید و بدون ترس از هر اتفاقی و آنچه آزارتان می دهد را برایش بیان کنید.

نقاب مهربانی را کنار بزنید

اینکه شما یک فرد مهربان باشید از نظر اطرافیان تان ایده آل است و ممکن است خودتان هم از این موضوع احساس رضایت کنید اما دلیلی ندارد که شما در هر شرایطی به این مهربانی ادامه دهید. اطرافیان شما یا کسی که در زندگی عاطفی شما نقش بازی می کند، باید بدانند که کارهایی که انجام می دهند چه عواقبی دارد و اگر اشتباهی که بارها تکرار کرده را دوباره در حق شما انجام دهند باید با مجازاتش هم روبه رو شوند. سعی نکنید ناراحتی و خشم تان را پشت مهربانی همیشگی تان پنهان کنید و همه چیزهایی که در درون تان می گذرد را پنهان نگه دارید. اگر شریک زندگی تان با رفتارش به شما آسیب زده است، در مورد رفتارش با او صحبت کنید و برایش توضیح دهید که احساس می کنید چقدر ویران شده اید. به یادش بیاورید که در گذشته هم چنین کاری را تکرار کرده بوده و بعد عواقب کارش را برایش روشن کنید. حالا این شما هستید که باید راه بخشش را مشخص کنید.

تند نروید

مسئولیت این احساسات را به عهده بگیرید و سعی کنید برای بیرون ریختن شان راه هایی را بروید که می توانید مسئولیت شان را قبول کنید. فکر نکنید که به بهانه این خشم مهار نشدنی، هرکاری که انجام دهید قابل پذیرش و بخشش است.

اگر شما به خاطر آسیبی که دیده اید زجر می کشید، هرگز آن را با آسیب زدن به دیگران تلافی نکنید.

آیا ارزش بخشیدن دارد؟

به طرف مقابل تان فکر کنید. چقدر برای تان ارزش دارد یا بهتر است بگوییم پیش از این اتفاق چقدر برای تان ارزش داشته است؟ حالا باید به آنچه بر شما گذشته است فکر کنید. آیا هنوز هم میزان ارزش او از بدی که در حق شما کرده است بیشتر است؟ آیا او استحقاق این را دارد که یک شانس دوباره دریافت کند. اگر می خواهید این شانس را به او بدهید بهتر است قبل از آن مفصل باهم صحبت کرده و به او گوشزد کنید که این بخشش به معنای فراموش کردن همه چیز و یک شروع بی عیب و نقص نیست بلکه یک شانس دیگر و در واقع یک دوره آزمایشی است.

سهم خودتان چقدر بوده است؟

از چشم کسی که به شما آسیب زده به این ماجرا نگاه کنید. همیشه خودتان را در یک حاشیه مقدس نبینید و فکر نکنید که هیچ تقصیری در این اتفاق نداشته اید. چه رفتارهایی از شما او را به سمت این ماجرا هل داده؟ چه زمان هایی می توانستید متوقفش کنید و نکرده اید؟ چطور می توانستید از خودتان بیشتر محافظت کنید یا این که فرد مقابل شما چه ویژگی های روانی داشته که بهتر بود آن ها را به عنوان یک زنگ خطر حس کنید اما نکرده اید.

چطور می توانید بگذرید؟

اگر می توانید بعد از این بخشش باز هم او را در حواشی زندگی تان یا حتی مسیر اصلی زندگی خود ببینید، به چه تعهدهایی برای این بخشش نیاز دارید؟ اگر برای بخشیدنش نیاز دارید که کاری در حق تان بکند و دل تان را به دست بیاورد، برای خواستنش درنگ نکنید. نیازی نیست در همان لحظه عذرخواهی کردنش بخشیدن را وظیفه خود بدانید بلکه باید به ذهن و دل تان زمان بدهید و بگذارید روان آسیب دیده تان با گذشت زمان ترمیم شود. کارهایی که دوست دارید در این دوره برزخی برای آرام شدن تان انجام دهد را از او بخواهید؛ بعد از همه این اتفاقات است که می توانید از قدرت تان در تمام کردن این آزار ذهنی و بخشش تان لذت ببرید. اگر تصمیم دارید او را ببخشید، انتظار دارید پیش از این کار او چه قدم هایی بردارد؟ در این مورد با هم توافق کنید و کاملا جدی و صریح آنچه را که می خواهید مطرح کنید. قبل از این تصمیم خوب فکر کنید تا بعد از ادا کردن دینش دیگر نشانی از خشم و کینه در شما باقی نماند. یادتان نرود که چنین خط و نشانی را تنها باید در مورد اشتباهات جدی و تکرار خطاهای گذشته بکشید.

 

منبع: 

مجله سبز:  

http://www.aftabir.com/articles/view/applied_sciences/social_science

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد